زندگی نامه محترم صدر الدین غیاثی امرمحاسبه حقوق متقاعدین

محترم صدرالدین غیاثی
آمر محاسبه حقوق متقاعدین یکی دیگر از همکارانمان می باشند که زندگینامه پر فراز و نشیب و باافتخار ایشان را از قلم رسای خودشان می خوانیم.
من صدر الدین غیاثی فرزند مرحوم فخرالدین به تاریخ ۲۴ اسد سال ۱۳۶۴ در محل بازارچه ولسوالی غوریان ولایت ھرات در یک خانواده علم دوست و علم پرور واز لحاظ اقتصادی متوسط متولد شدم.
دروس ابتدائی متوسطه و لیسه را در لیسه وزیریارمحمد الکوزائی از سال ۱۳۷۰ آغاز و تا اخیر سال تعلیمی ۱۳۸۱ به اتمام رساندم
وسپس در زمستان ھمان سال به امتحان کانکور شرکت و بعداز سپری کردن آن به دانشکده اقتصاد دانشگاہ ھرات کامیاب و ادامه تحصیل خود را از سال ۱۳۸۲ شروع و تا اواخر سال تحصیلی ۱۳۸۵ به درجه لیسانس ادامه داده و فارغ التحصیل شدم .
قابل ذکر است ازین دوره خاطرات تلخ و شیرین نیز دارم مشکلات اقتصادی زیادی که دامنگیر فامیلم بود بنده به امکانات بسیار محدود حتی نداشتن کتاب کتابچا و قلم به اندازه مورد ضرورت از جمله خاطرات تلخ است .
ازخاطرات شیرین هم بگویم که دلبستگی احساس عالی و عشق ورزیدن فامیلم بخصوص پدر مرحومم بخاطر فراگیری علم و دانش فرزندان ھایشان چنین شعار داشتند:

اگر سر بی شام بگذارم قبول دارم ولی فرزندان خود را دور از آموختن علم قبول ندارم.
از تلخ ترین خاطرات بنده بعداز فراغت از دانشگاه افتخار خدمت گذاری به پدر مرحومم به دلیل اینکه به برج حوت سال ۱۳۸۵ ایشان دارفانی را وداع گفتند و این آرزو و آرمان بدلم باقی ماند و نتواستم گوشه یی از زحمات ایشان را جبران نمایم .
خداوند پاک ایشان را مورد مغفرت خویش قرار دهند .
علاوتا در سال ۱۳۸۶ بعداز سپری نمودن پروسه رقابت آزاد یعنی اصلاحات ادارے و خدمات ملکی به صفت مدیر مالیه ولسوالی کھسان ولایت ھرات مقرر و با داشتن مدت چھار سال افتخار خدمت گذاری به مردم متدین و بخصوص اساتید بزرگوار آن مرزوبوم سپس با سپری نمودن پروسه مجدد امتحان رقابتی در یک بست جدید در مربوطات ریاست کار اموراجتماعی ولایت ھرات به صفت آمر مالی واداری ویا به صفت معاون آن ریاست مقرر و برای مدت دو سال نیز در خدمت ھموطنان عزیزم بودم.
باوجودیکه این وظیفه از لحاظ تراکم مراجعین سنگین بودن قوانین و مقررات وجود انواع و اقسام نورم ھای معاشاتی سروکار داشتن با سوانح حدودا یکصد و پنج ادارات دولتی از جمله واحد ھای اولی و دومی مرکز و ولایات مواجه و مقابل بودن با کم و بیش یکصد وپنجاه‌ ھزار متقاعد آنھم قشر آگاه با تجربه کار کشته فراھم نمودن قناعت و کسب رضایت شان یک مسئولیت واقعا سنگین پر چالش بود که به لطف الله‌ پاک و تلاش و زحمات شبانه روزی خستگی ناپذیر و علاوتا دعای دوستان متقاعدین عالیقدر فامیل محترم توانستم از عهده اش برآمده و به‌ نحو احسن .
به تاریخ ۱۵ قوس سال ۱۳۹۲ الی اخیر سرطان سال ۱۴۰۲ حدودا نزدیک به ده سال ایفای وظیفه نمودم .
خاطرات شیرینی درین د سال کاری زیاد بود تجربه نمودیم بشادی دیگران لبخند و به غم شان اشک ریختیم .
ولی عالی ترین آنھا از جمله یک به لطف الله پاک و تلاش ھای شبانه روزی خود بھ عنوان تاپ ترین فرد ویا ھم فرد اوّل از نظر فھم در قوانین و مقررات تقاعد و ھم چنان در برخورد اجتماعی با مراجعین و ھمکاران مبدل شده بودم.
دوم وقتیکه متقاعدین بخصوص موسفیدان اعم از طبقه اناث و ذکور به دفترم مراجع می نمودند بعداز حل مشکل شان با ریختاندن اشک خوشی و دعا نمودن از دفترم بیرون میشدن .
برایم بسیار مسرت بخش بود سوم اینکه نزد روئسای تقاعد در زمان جمھوریت ویا نزد افراد خوش خدمت به دولت و چاپلوسان بنده به عنوان مدافع حقوق متقاعدین قلمداد شده بودم .
چھارم در مقابل مردم معزز و متدین زون غرب بخصوص ھراتیان عزیز ھمه کارمندان ادارات دولتی از جمله ریاست عمومی خزینه تقاعد برخورد خصمانه و غیر منصفانه داشتند بنده بخاطر مقابله با چنین رفتار ھا به عنوان نماینده زون غرب بخصوص نماینده مردم با عزت ھرات باستان ملقب شده بودم .

خاطرات تلخم یکی در دوران جمھوریت به احترام بیش از حد بی عدالتی بی انصافی بخصوص در معاشات تقاعدی به گونه سر سام آور در مقابل متقاعدین محترم و کار شکنی عده ایی ... وکارمندان ، سرگردان کردن ایشان که موجب آزار و اذیت شان میشد بود.
دوم عدم اجرای حدودا دوسال و از عده ایی سه سال حقوق متقاعدین بعداز تحولات سیاسی در کشور از ۲۴ سرطان ۱۴۰۰ بدینسو که این امر منجر به سرگردانی بیش از حد متقاعدین و دچار ساختن شان به مشکلات فقر و بیچارگی شده حتی به حد که میامدند به خزینه تقاعد بعداز اینکه جواب منفی میشنیدند و نا امید میشدند گریه و فریاد را سر داده و خزینه تقاعد را ترک میکردند.
سوم آخرین خاطره تلخم از دست دادن فرصت خدمت گذاری بیشتر به قشر واجب الاحترام یعنی متقاعدین معزز بود که مجبور شدم از وظیفه محوله استعفا دادم.